در ابتدا زمانی که خودم با سندروم کاتر بیسکویت یا Cookie Cutter Syndrome مواجه شدم، اصلا نمیدانستم خود کاتر بیسکویت چیست. البته حرجی هم ندارد چرا که در امور مطبخ و آشپزخانه تبحر ندارم اما با چرخی در اینترنت متوجه شدم که این بیسکوییت کاتر همان قالبهای فلزی هستند که خمیر بیسکویت یا کیک را با آن قالب میگیرند تا به تعداد دلخواه و مورد نیاز کوکی و یا شیرینی متحدالشکل داشت و آن را درون فر طبخ کرد.
سندروم کاتر بیسکویت در واقع اشاره به تولید انبوه محصولات و یا هر چیزی دارد. یعنی شما به تعداد محدود یا نامحدود از یک محصول با خصوصیات ظاهری و باطنی یک شکل را تولید کرده و در اختیار همه مخاطبان و مشتریان قرار دهید. البته باید گفت که این سندروم در زمینههای دیگر همچون حقوق و قضا نیز کاربرد دارد اما من آن را برای استفاده در دنیای مارکتینگ و برندینگ به وام گرفته و استفاده میکنم. به این رویکرد هم سندروم میگوییم چون در حال حاضر دیگر نمیتوان برای همه یک نسخه پیچید! یعنی تعداد زیادی از یک محصول برای تعداد زیادی انسان.
در واقع می توان این سندروم را به مکدونالدیزاسیون و یا همان نوع تفکر که ماکس وبر به آن عقلانی شدن و یا rationalization نام نهاده بود متصل کرد. این رویکرد بیشتر بهدرد اعصار پیشین مارکتینگ و بازاریابی میخورد اما امروزه که شخصیسازی و سفارشیسازی بیش از پیش جدی گرفته شده باید بیش از پیش از این سندروم و اختلال جلوگیری کرد.
کاربران و مشتریان امروزی دو چیز خیلی مهم دارند که مشتریان پیشین و عصرهای قبلی مارکتینگ نداشتهاند: آنها هم گسترهی انتخابی بیشتری دارند و هم میدانند که اصلا چه چیزی میخواهند و یا حداقل اینکه نسبت به نیاز و خواسته خود آگاهی بیشتری دارند.
داشتن یک گستره انتخابی وسیع از آنجایی نشات گرفته که تولیدکنندگان محصول یا خدمت روی از بازارهای انبوه گرفته و به سوی خرده بازارها میروند، روندها هم همین مورد را نشان میدهد. با وجود ابزارهای اطلاع رسانی گسترده که زاییده عصر دیجیتال هستند هم کاربران دانش زیادی در مورد خود و نیازهای خود بدست آوردهاند که همین دو عامل باعث شده که از رویکرد کاتر بیسکویت بگریزیم و به سوی شخصیسازی و یا خرده بازارها را برویم.