هوش مصنوعی. تهدید و فرصت

این روزها در دنیای فناوری سر و صدای زیادی به پا شده که منشاء آن هوش مصنوعی بوده است. البته هوش مصنوعی پدیده نویی نیست اما دلیل اصلی هیاهوی پیرامون آن را می‌توان معرفی چت جی‌پی‌تی دانست. چت جی‌پی‌تی یک بات مکالمه است که توسط شرکت اوپن‌ای‌آی توسعه یافته و با الگوریتم‌های نظارت شده و یادگیری تقویتی کار می‌کند. این باتِ قدرت گرفته از هوش مصنوعی می‌تواند کارهای متعددی از جمله تولید و ترجمه محتوا، پاسخ به سوالات و حتی کدنویسی انجام ‌دهد. این روزها اخبار بسیاری از  چت جی‌پی‌تی در اینترنت و رسانه‌های اجتماعی دیده می‌شود که باعث تعجب و نگرانی اقشار مختلف شده است. به عنوان مثال می‌توان به کار دانش‌آموزی در انگلستان اشاره کرد که با استفاده از این بات، تکالیف مدرسه خود را انجام داد و توانست بالاترین نمره در کلاس را بگیرد. همین امر باعث شد که مسئولان آموزش در این کشور به فکر تصویب قانونی بیافتند تا از این به بعد تکالیف به شکل سنتی برای دانش‌آموزان تعریف نشود، چون با وجود این نوع از فناوری‌ها، تکالیف مدرسه دیگر اثربخشی نخواهند داشت. و یا در ویدیویی که در شبکه‌های اجتماعی بارها بازنشر شد، دیده می‌شود که از چت جی‌پی‌تی خواسته می‌شود تا محتوای یک مقاله دانشگاهی را بخواند و آن را خلاصه کند و مطالب مهم را منتقل کند. اینکه عملکرد این بات چه اثرات مثبت و منفی به همراه خواهد داشت بماند، اما واضح است که با فراگیر شدن هوش مصنوعی و کارکردهایش، راهکارها و مسیرهای کلاسیک (الان می‌توانیم بگوییم قدیمی) کارکرد خود را از دست خواهند داد و عصر جدیدی برای انسان‌ها آغاز خواهد شد.

در این بین چیزی که بیش از پیش ذهن افراد را مشغول ساخته این است که با توانایی‌های روزافزون هوش مصنوعی، آیا واقعا قرار است انسان‌ها کار و کارکرد خود را از دست بدهند؟ اصلا با وجود هوش مصنوعی قرار است چه اتفاقی برای انسان‌ها بیافتد؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید توجه داشت که همین حالا هم هوش مصنوعی در بخش‌های متعددی از زندگی انسان‌ها وجود دارد – از پیشنهادهای گوگل در جستجو گرفته تا پیشنهادات محتوایی اینستاگرام و یا پیشنهادات خریدی که در فروشگاه‌های اینترنتی براساس خریدها و سلایق شما ارائه می‌شود و یا دستیارهای صوتی سیری و بیکسبی. همین حالا اگر با یکی از شرکت‌های فناوری (خارج کشور) تماس بگیرید تا مشکل احتمالی شما برطرف شود، در بیشتر مواقع کسی که پاسخ شما را می‌دهد و فرآیند درخواست شما را به پیش می‌برد، هوش مصنوعی است و نه انسان واقعی. در کل همین الان هم هوش مصنوعی با الگوریتم‌های متعدد در حال خدمت‌رسانی در صنایع مختلف است. به همین دلیل خیلی هم نباید از وجود هوش مصنوعی و کارهایی که می‌تواند انجام دهد متعجب شد.

واقعیت این است که در کل دو دیدگاه برای پاسخ به سوال مطرح شده وجود دارد؛ یک دیدگاه خوش‌بینانه و یک دیدگاه بدبینانه. دیدگاه خوش‌بینانه می‌گوید که هوش مصنوعی در آینده نزدیک می‌تواند همه کارها را در دست گیرد و از آن به بعد انسان‌ها نیاز به کار ندارند و می‌توانند همه زمان را به خود اختصاص دهند. دیدگاه بدبینانه هم می‌گوید زمانی که هوش مصنوعی از هوش انسانی پیشی بگیرد، آنقدر هوشمند است که بتواند ببیشتر از انسان‌ها کار بکشد و آنها را استثمار کند.

اما فارغ از این دیدگاه‌ها می‌توان سوال آینده‌ی انسان با هوش مصنوعی و دنیای کار را با نگاهی به گذشته، بهتر و دقیق‌تر پاسخ داد.

در زیست‌بوم‌های اقتصادی گذشته ما از اقتصاد فیزیکی عبور کرده و در حال گذار از اقتصاد تفکر هستیم. در اقتصاد فیزیکی، فعالیت‌های تولیدی بیشتر از همه وابسته به زور بازو بوده و انسان‌ها نقش اصلی را در تولید بر عهده داشتند. این بدان معناست که در تولید انبوه، کارخانه‌ها بیش از همه وابسته به نیروی بازوی انسان‌ها بوده‌اند. می‌توان این رویکرد اقتصادی را در ادبیات کلامی انسان‌ها نیز به وضوح مشاهده نمود. مثلا تا همین چند سال پیش از ضرب‌المثلی همچون “من نان زور بازوی خودم را می‌خورم” استفاده می‌شده است. فارغ از بار اخلاقی، ریشه‌ی چنین کلامی را می‌توان در برتری مطلق تلاش‌های فیزیکی انسان‌ها در ایجاد ارزش‌های اقتصادی یافت. با گذر از اقتصاد فیزیکی و ورود به اقتصاد تفکر در تولیدات کارخانه‌ها، نیروی بازوی انسان دیگر مهمترین جزء نبود، بلکه ماشین‌آلات و خطوط مونتاژ به کمک انسان‌ها آمده بودند و در کنار او قرار گرفته بودند. همچنین با پیشرفت فناوری زمینه‌های اشتغال جدید نیز بوجود آمده بودند.

همین باعث شد بخش قابل توجهی از افراد دیگر در کارخانه‌ها مشغول به کار نباشند و به پیشت میزها مهاجرت کنند و آنجا ارزش‌آفرینی اقتصادی کنند. اتفاقی که در این بین بیش از همه به چشم می‌آید مهاجرت‌های کاری از کارخانه‌ها به اداره‌ها بود. بخش قابل توجهی از نیروی کاری که نتوانسته بودند خود را با شرایط پیش آمده و پیشرفت‌ها وفق دهند، کار خود را از دست دادند چون ماشین‌آلات نیز توسعه یافته بودند و برتری مطلق نیروی انسانی در کارخانه‌ها به برتری نسبی تبدیل شده بود و ماشین‌آلات از حالت دستی به نیمه خودکار تغییر یافته بودند. شغل‌های جدیدی هم بوجود آمده بودند که نیاز بود توسط افراد جدید پر شوند. مثلا باید دانش برنامه‌نویسی توسعه می‌یافت و افراد مشغول به کد نوشتن و برنامه‌نویسی می‌شدند. آنهایی که توانسته بودند مهارت‌های خود را ارتقا دهند و یا مهارت جدید کسب کنند، کار خود را حفظ کرده بودند اما آنهایی که این رویکرد را دنبال نکردند کار خود را از دست دادند چرا که نتوانسته بودند خود را همراه قافله کنند و از قطار پیشرفت اقتصادی جا مانده بودند. البته این را باید در ذهن داشت که تقاضا برای کار یدی و کارگری همچنان وجود دارد اما در بسیاری از موارد، تعداد افراد مورد نیاز در این حوزه‌ها کاهش یافته است. در واقع در اقتصاد موجود ذهن انسان‌، قوه تفکر و مهارت‌های تحلیلی‌ بیش از زور بازو اهمیت پیدا کرده است.

می‌توان همین مسیر تاریخی را برای عصر جدید اقتصادی با هوش مصنوعی مورد استفاده قرار داد. با فراگیرتر شدن هوش مصنوعی و انجام کارهای بیشتر توسط آن، وارد عصر جدیدی از اقتصاد خواهیم شد که دیگر بیشتر کارهای فیزیکی و فکری که پیش‌تر توسط ماهیچه‌های انسان و یا مغز او انجام می‌شده، توسط هوش مصنوعی انجام می‌شود. اگر انسان‌ها بتوانند رویکرد تطبیق‌پذیری را اتخاذ نموده و مهارت‌های خود را با توجه به واقعیت‌های اقتصادی جدید توسعه داده و یا مهارت‌های متناسب و مورد نیاز با این رویکرد نوین اقتصادی را بکار ببندند، قطعا می‌توانند به عمر کاری خود ادامه دهند و به ارزش‌آفرینی در اقتصاد ادامه دهند. اما اگر رویکرد نوین را اتخاذ ننمایند، از قافله پیشرفت اقتصادی عقب می‌افتند. باید توجه داشت که در عصر اقتصادی جدید، کارهای فکری و یا تکرارپذیر براحتی می‌توانند توسط ماشین‌ها و هوش مصنوعی انجام شوند و افراد فعال در این حوزه‌ها بیش از پیش در خطر از دست دادن شغل خود هستند. اگر بخواهم مثالی برای این پیش‌بینی بیاورم، چیزی که در ابتدا به ذهن من می‌آید کار لجستیکی و تاکسی‌ها ‌هستند. با توسعه هرچه بیشتر هوش مصنوعی و تجاری‌سازی خودروهای خودران، تا چند سال دیگر نیازی به راننده تاکسی نیست چرا که تمام این کار و فرآیند آن توسط هوش مصنوعی انجام می‌شود. خودروهای خودران به کمک هوش مصنوعی و به کمک نرم‌افزارهای ناوبری افراد و مسافران را از مبدا به مقصد می‌رسانند و دیگر نیازی به راننده برای انجام این کار نیست. البته همین الان هم پروژه‌های متعددی برای این کار در حال انجام هست اما تجاری‌سازی نشده و کاملا به کار گرفته نشده‌اند. اما می‌توان انتظار داشت که تا چند سال آینده این رخداد همه‌گیر خواهد شد. با هوش مصنوعی و پهپادهای تحویل نیز صنعت خرید و فروش متحول خواهد شد و دیگر تمام فرآیندهای تحویل محصولات از طریق پهپاد یا همین خودروهای خودران انجام خواهد شد.

به نظر می‌رسد مسیر عقلانی برای افزایش امنیت شغلی در این مسیر ارتقاء مهارت‌ها به سطوح بالاتر و یا کسب مهارت‌های جدید باشد. یعنی اگر فرآیند ارتقا مهارت‌های فعلی خود را جدی بگیریم و یا دست به کسب مهارت‌های جدید بزنیم که متناسب با عصر اقتصادی نوین است، نباید نگران کار در آینده بود. برای درک بهتر عصر اقتصاد جدید و مهارت‌های متناسب با آن نیز باید به روندها و یا ابرروندهای پیشِ رو توجه کرد. باید بدانید که با آمدن اقتصاد جدید بسیاری از مشاغل فعلی از بین خواهند رفت اما زمینه‌های کاری جدیدی نیز پدید خواهند آمد که باید توسط انسان‌ها پر شوند. این دقیقا همان فرآیندی است که در گذر از دو اقتصاد پیشین اتفاق افتاده است: از بین رفتن و یا کاهش تقاضا در بعضی مشاغل و ایجاد زمینه‌های کاری جدید و افزایش تقاضا برای انجام کارهای جدید توسط انسان.

 

 

صفحه مقاله به نوشته یاسر نثاری در دنیای اقتصاد